محلٌه امامزاده یزد ، مثالی بی نظیر در شهرسازی دفاعی ایرانی (4)
کوچه های تنگ ، ساباط ها ، « چوب بست » ها
کوچه های تنگ ، دارای پیچ و خم ، مسقٌف و تاریک در معماری شهری با شهرسازی یزد تا حدود صد سال قبل ، و به طور کلٌی در تمام ایرانِ آن روزگار ، نه فقط به مفهوم کمبود زمین بوده است و نه دلایلی مشابه آن چون گریز از تابش آفتاب سوزان در تابستان و...، بلکه از جمله دلایلی چون دلایل دفاعی داشته است ؛ و این امر پس از بیرون آمدن بخش اعظم شهراز حصار ، یا به اصطلاح از « برج و بارو » ، تقویت شده است .
ساباط هائی که چندان تنگ نبوده اند نیز در اطراف شهر ، ورودی های این شهر ثروتمندِ در معرض تهاجم ، و وطبیعتا" ورودی های تجاری آن شهر وجود داشته اند ؛ چون ساباطی در ضلع شمال غربی لُرد باجوردی ، که خود به کوچه اعیان نشین هاشم خان می خورد ، یا چند ساباط در طول کوچه هاشم خان به سوی بازار ، و...که موقع تهاجم سواران عشایری غارتگر ، با ریختن انبوهی خاک به کف آنها سبب کاهش سرعت چابکسواران و تاخیر ورود شان به شهر تا ایجاد تمهیدات لازم می شده اند .
ایجاد معابر تنگ و صعب العبور برای سواران مهاجم گرچه در تمام ورودی های شهر امکانپذیر نبوده است و در سمت جنوب محله امامزاده جعفر (ع) یزد لااقل معبری که محل عبور کاروانهای تجاری یوده است ( کوچه مصلی ) می بایست عریض باشد و به موقع خود مورد محافظت مدافعین شهر قرار بگیرد ، امٌا در سمت راست این ورودی ، کوچه ای تنگ بین لرد گودال مصلی ( هم اکنون بنام خیابان آیت اللهی ) و تقاطع ورودی بازارچه مشیری و قبرستان امامزاده ، بنام « کوچه ی ملٌا » یا « کوچه عصٌاری » ، با دو پیچ کامل وجود داشته است ؛ و در سمت چپ ، در شمال غربی بازارچه تخت استاد ، ورودی تنگ دیگری قرار داشته است که این یک در حوالی 1325 تعریض شده و هم اکنون به واسطه احداث بلوار امامزاده جعفر (ع) از بین رفته است . کوچه کوتاه اخیر به خندق پیشگفته در جنوب غربی بقعه امامزاده می رسیده است و از آنجا ، کنار گاورو حمام امامزاده ، کوچه ای کمتر تنگ ، امٌا پر پیچ و خم دارای « چوب بست » قرار داشته است .
چوب بست
فلسفه ی چوب بست که تا حوالی 1330 - 1335 همچنان وجود داشت جلوگیری از عبور حیواناتی چون شتر و گاو و اسب و الاغ ، و طبیعتا" به موقع خود ، سواران مهاجم یا لااقل کاهش سرعت ورود آنان به شهر بوده است و می توان گفت که به نحوی نقش یک دروازه ی ناقص را ایفاء مینموده است
دیوارهای مانع دفاعی
گاه برای جلوگیری از تهاجم مهاجمین سواره به شهر یزد ، که معمولا" از سوی جنوب این شهر ، از جمله دروازه ی مصلی عتیق ، کوچه ی شمالی - جنوبی مصلی عتیق ، و ورودی امامزاده جعفر (ع) ، از جنوب غربی محوطه امامزاده ، به ویژه شرق و بیش از همه از مرز جنوبی آن صورت می گرفته است ، چاره ای جز این نمی دیدند که ورودی را توسطی دیوار ی موقتی یا دیواری همیشگی محصور نمایند .
روایتی ( از متولی ؟ حسینیه مصلی عتیق ) وجود داشت که بنا به آن دلیل عدم ورودی به حرم مطهر امامزاده جعفر از سمت غربِ حرم ، همین امر دفاعی بود . بنا به آن روایت به منظور جلوگیری از سواران لُر بختیاری - ترک قشقلئی - عرب فارسی - بهارلو - و...و...و... که با وجود داشتن اسامی و القاب عربی و اسلامی از احکام و فرائض اسلامی چیزی نمی دانستند و به اصطلاح بوئی از اسلام نبرده بودند ، یا در ورود سواره به حرم امامزاده ، و حتی بستن مرکب خود در آنجا ! ایرادی نمی دیدند ؛ دیواری توسط میرزا فتح الله خان مشیر الممالک مستوفی وقت یزد ، در آنجا کشیده شده است .
خصوصی سازی فضا های عمومی و دفاع شهری
بنا به روایت مورد اشاره ، مشیر الممالک بخش غربی حرم امامزاده را به منظور تهیه « قبر مجاور » برای خود و احفادش ، و آیت الله العظمی آقا سید یخیی موسوی یزدی و احفادشان ، خریده است ، تملیک نموده است ؛ و صرفنظر از اینکه برخی می گفته اند که مشیر نمی خواسته است که این قسمت و به خصوص قبر خود وی در ورودی امامزاده و به اصطلاخ « پایخور » باشد به منظور حفاظت از مهاجمان نیمه وحشی به شهر دیوار کشیده است (1)
(1) این موضوع در بدو امر ، و به خصوص از این نظر که فقط توسط یک نفر روایت شده است ، کم اعتبار و بی اهمیت می نماید ؛ بنا به اصل روایت : میرزا فتح الله خان مشیر الممالک که شخصا" و خارج از مسائل حکومتی ، از مریدان بنام آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی بوده است ، ودر امور امنیت شهر نیز غالبا" به فتاوی ایشان توسل می جسته است ، یا در سایر موارد انتقادات ایشان را به گوش جان می گرفته حتی الامکان مسائل و مشکلات شهری را در محدوده ای اسلامی ، و به نفع عموم مردم ، رفع و رجوع می کرده است ، در زمان باز سازی حرمِ امامزاده (ع) ، قریب به یک قرن قبل از این ، بخش شمالی آن ( بالای سر ) را میخرد و نیمی را به قبر خود و احفادش و نیمی را به مقبره آقا آسید یحیی و احفادشان اختصاص می دهد . آقا سید یحیی شخصا" این هدیه را نپذیرفته از قباله کردن زمین امتناع می کنند تا این که سند توسط آیت الله العظمی آقا میرسید علی خائری یزدی نوشته می شود و آقا سید یحیی به حرمت مهر یار دیرین خود که آقا میرسید علی باشند و به منظور آن که رد احسان نکرده باشند نهایتا" می پذیرند ؛ و در آن محل که بنا به این روایت ملکی ایشان محسوب می شود مدفون اند .
پس از آن فرزندشان ، آقا سید محمد آیت الله ، شاید به منظور احتراز از هدیه مشیر الممالک ، بنا به وصیت خود در مسند تدریسشان در مَدرَس امامزاده دفن می شوند . جنازه دامادشان ، حاج میرزا علی آیت اللهی نیز که به اصرار بزرگان و به طور کلٌی اهالی محلٌه مصلی و محلات اطراف آن به جای مقبره ملٌا اسماعیل به امامزاده خمل شده است بنا به صلاحدید بزرگان دودمان آیت اللهی در مجاور دوست صمیمی آن حضرت ، یعنی آقا شیخ محمد مالمیری ، دفن شده است .
از طرف خانواده مشیر نیز گویا فقط فرزند مشیر ( میرزا تقی خان مشیری ) ، که نسخه ای از سند را در اختیار داشته است ، در آن محل دفن می شود . متولیان امامزاده ، وبرخی از سادات امامزاده ای که آنان نیز نسخه ای از سند را در دست داشته اند قصد تملیک آنجا را نموده به دفن برخی از اموات خود در آن محل می پردازند ! ، و ...
صرفنظر از صحت و سُقم این روایت ( که پدرم ، آقا میرزا جواد ، بر آن اشراف نداشتند ، و در حوالی سال 1350 هم با اندکی جستجو موفق به یافتن نسخه ای از آن سند که مسلما" در نسخه های متعدد بوده است ، نشدیم ) آنچه از نظر شهرسازی بومی دفاعی یزد مهم است نقش تملیک اماکن عمومی ، خصوصی سازی و اصولا" املاک و فضاهای خصوصی در دفاع از جان و مال و ناموس عموم مردم است که گاه مشکل آفرین می شده است . .